کد مطلب:152373 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:177
شفای دستهای بچه ی ارمنی با مالیدن به پرچم حضرت ابوالفضل در روز تاسوعا
روز تاسوعایی یكی از هیئت های اصفهانی به محل جلفای اصفهان، كه ارمنی ها منزل دارند، می روند. یكی از عزادارها در كنار دیوار مشغول عزاداری و گریه و توسل به حضرت اباالفضل علیه السلام بود».
ناگاه می بیند در خانه ای باز شد و یك مرد ارمنی بیرون آمد. او كه از وضع عزاداری و گریه ی مردم تعجب كرده بود، گفت:
چه خبر است؟! آن مرد عزادار گفت: «امروز متعلق به باب الحوائج حضرت اباالفضل علیه السلام است.»
مرد ارمنی می گوید: من بچه پسری دارم، كه دستهای او فلج است. مرا راهنمایی كن كه از حضرت اباالفضل علیه السلام شفای او را بگیرم! آن مرد می گوید: امروز روز حضرت اباالفضل علیه السلام است، برو بچه ات را بیاور و دستهایش را به پرچم آن بزرگوار بمال! مرد ارمنی با عجله و با حال گریه دستهای بچه را به علم می مالد و توسل پیدا می كند و منقلب می شود. سپس نعره می زند و غش می كند! مردم منقلب می شوند و می گویند: چه شده است؟ آن شخص عزادار می گوید: به مردم گفتم: كاری به او نداشته باشید. سپس او را به حال آوردیم و سؤال كردیم: چه شده است؟ گفت: مگر نمی بینید بچه ام دستهایش را بالا و پایین می آورد و شفا پیدا كرده است؟! [1] .
ناگاه می بیند در خانه ای باز شد و یك مرد ارمنی بیرون آمد. او كه از وضع عزاداری و گریه ی مردم تعجب كرده بود، گفت:
چه خبر است؟! آن مرد عزادار گفت: «امروز متعلق به باب الحوائج حضرت اباالفضل علیه السلام است.»
مرد ارمنی می گوید: من بچه پسری دارم، كه دستهای او فلج است. مرا راهنمایی كن كه از حضرت اباالفضل علیه السلام شفای او را بگیرم! آن مرد می گوید: امروز روز حضرت اباالفضل علیه السلام است، برو بچه ات را بیاور و دستهایش را به پرچم آن بزرگوار بمال! مرد ارمنی با عجله و با حال گریه دستهای بچه را به علم می مالد و توسل پیدا می كند و منقلب می شود. سپس نعره می زند و غش می كند! مردم منقلب می شوند و می گویند: چه شده است؟ آن شخص عزادار می گوید: به مردم گفتم: كاری به او نداشته باشید. سپس او را به حال آوردیم و سؤال كردیم: چه شده است؟ گفت: مگر نمی بینید بچه ام دستهایش را بالا و پایین می آورد و شفا پیدا كرده است؟! [1] .
[1] كرامات العباسية ص 229، به نقل از نماز شام غريبان ص 93.